Saturday, December 11, 2010

مبتکر اولین هات داگ واقعی در ایران

شستشوی مغزی

خیلی وقت پیش شروع شد، وقتی پنج ساله بودی، شایدم قبل تر. اصلا وقتی که اولین آدم باسواد (شاید پدر و مادرت) شروع کرد به تو چیزی یاد دادن و از آن وقت تو در سیستمی قرار گرفتی به نام سیستم آموزشی. سیستمی که هدفش شستشوی مغز تو بود. اینکه در کله تو فرو کند که تو آدم متوسطی هستی و درست کردن چیزهای متوسط برای آدمهای متوسط از جمله معلمینت، امن ترین و بهترین راه رسیدن است به هرچه می خواهی.

سیستمی که سالیان سال به تو یاد داد مسائل سخت ریاضی را برخلاف میلت حل کنی، فرمولهای گنده فیزیک و شیمی را حفظ کنی و از همه مهمتر مثل یک قهرمان تست کنکور بزنی، هر تست در 45 ثانیه. اصلا بیخود نیست اسمش را گذاشته اند آموزش متوسطه! اینقدر متوسط است و اینقدر مغز تو را برای متوسط بودن شستشو داد که رفتن به آموزش عالی هم هیچ فایده ای نداشت و امکان عالی شدن سالها پیش از عالی شدن اسم سیستم آموزشی تو در تو مرده بود.
معلمان سخت کوش و والدین دلسوز با سالها تلاش و دلسوزی هرگونه خلاقیت، منحصر بفرد بودن و اصالت را از تو گرفتند تا در خط مطمئنه متوسط حرکت کنی، جایی که قابل پیش بینی و امن است.

اصلا چرا سیستم آموزشی (ظاهرا در همه جای دنیا همین جوری است!) به ما یاد داد که بهترین روش زندگی مثل بقیه متوسط بودن است؟ دانشگاه رفتن، مهندس و دکتر و استاد دانشگاه شدن، استخدام شدن، خریدن یک ماشین قسطی، مسافر کشی و تلویزیون تماشا کردن.

شاید چون این سیستم زائیده نیاز یک انقلاب صنعتی بود که برای چرخیدن چرخش کارگر و مهندس و راننده و اپراتور لازم داشت، آدمهایی که بتوانند مطابق یک دستورالعمل کاری را به درستی و با کمترین اشتباه انجام دهند. اگرچه خود انقلاب صنعتی هیچوقت به اینور دنیا نرسید ولی سیستم آموزشی اش با همان سبک و سیاق آمد و تو در آن یاد گرفتی که متوسط باشی.

آنقدر متوسط که مبتکر اولین هات داگ واقعی در ایران بودن را ابتکار بدانی.

آنقدر متوسط که ارسال اس ام اس تبلیغاتی برای تحویل تخم مرغ درب منزل را نوآوری در کسب و کار بدانی.

و آنقدر متوسط که گرفتن متوسط ترین نمره آموزش متوسطه بشود ملاک نخبه بودنت.


اما خبر خوب اینکه انقلاب صنعتی دیگری در همین زمان ما دارد اتفاق می افتد و زندگی تو از سر بخت و اقبال در مسیر آن قرار گرفته است. انقلابی که دیگر مرز نمی شناسد و سالهاست به همه دنیا رسیده است و درهای فرصتهای طلاییش به روی همه(حداقل به روی کسی که آنقدر دانش و امکانات دارد که این مطلب را بخواند) باز شده. این انقلاب برخلاف انقلاب قبلی آدمی لازم دارد که با بقیه فرق کند و ایده های اصل و تازه داشته باشد، آدمی که جسورانه اشتباه کند و از اشتباه هایش یاد بگیرد. آدمی که مغزش را به شستشوی سیستم آموزشی نسپرد.


   

No comments:

Post a Comment