آرزو نداشتن چطور؟ هدف داشتن يا نداشتن چى؟ عيب هست يا نه؟ از عيب بودن يا نبودنش كه بگذريم كه اصولا عيب هم مثل هر چيز وابسته به فرهنگ در طول زمان تغيير مى كند و چيزى كه امروز عيب هست را مردم فردا نيك مى شمرند، يكى از تفاوتهاى مهم آرزو و هدف اينست كه هدف معمولا در ناحيه كشيدگى صاحبش قرار دارد ولى آرزو جاى مشخصى ندارد.
هدف مشخص است و ملموس و مى دانى كه با كش آمدن كه همان سعى و تلاش در خارج شدن از ناحيه راحتى است، در زمان مقرر البته با كمى دير و زود به هدفت مى رسى. اگر هم نرسيدى سوخت وسوز را مى پذيرى و يك هدف ديگر بنا مى كنى و زندگى تو در مسير آغازگرى ادامه پيدا مى كند. هدف و آغازگرى هميشه با همند ولى آغازگرى را اگر از اين معادله حذف كنى هدف به آرزو تبديل مى شود.
براى آرزو داشتن خيلى شناخت از ناحيه كشيدگى و راحتى و وحشت و اصولا خيلى شناخت لازم نيست. آرزو مى تواند در ناحيه وحشت خودت، ناحيه كشيدگى زن همسايه يا ناحيه راحتى بيل گيتس واقع شده باشد. همين قدر كه آغاز نمى كنى براى داشتن آرزو كفايت مى كند. البته نيازى به گفتن نيست كه ديدن فيلم راز و يا شركت در سمينار نيروهاى برتر و يا خواندن كتاب موفقيت آغاز كردن محسوب نمى شود. آرزو يعنى اينكه تنها به كمك قوه مباركه تخيل از ناحيه راحتى خودت خارج شوى و تا تحقق آن در واقعيت منتظر بمانى.
ابر و باد و مه و خورشيد و فلك و اخيرا هم فيزيك كوانتوم در كارند تا تو به آرزوهايت برسى.
آرزو بر جوانان عيب نيست.
No comments:
Post a Comment