Tuesday, May 10, 2011

در تشابهات سیگار و وبلاگ

با وجود اینکه در نوجوانی چند باری از روی کنجکاوی سیگار کشیده بودم، دقیقا نمی دانستم سیگار چیست و به چه دردی می خورد. تا اینکه دانشگاه رفتن نگاه من را نسبت به سیگار کشیدن کلا تغییر داد. دوران دانشگاه برای من فرصت خوبی بود برای اینکه با پدیده سیگار به شکلی حرفه ای آشنا شوم. برای اینکه صبح قبل از صبحانه خوردن سیگار بکشی یک رویکرد حرفه ای و آغازگرانه لازم است و خوشبختانه من و خیلی از دوستانم این نگرش را داشتیم. سیگار قبل از کلاس، سیگار بعد از کلاس، سیگار بلافاصله بعد از پیاده شدن از اتوبوس، سیگار بعد از چایی و سیگار قبل از خواب. 
اولین باری که اصطلاح وبلاگ به گوشم خورد هنوز سیگار می کشیدم ولی نه با جدیت سالهای اول. شاید دچار گشادی در سیگار کشیدن شده بودم. بیشتر وقتها صبحها دیگر سیگار نمی کشیدم. بسته ای سیگار نمی خریدم. خیلی وقتها فندک نداشتم. و خلاصه سیگار کشیدنم شده بود تفننی و دیگر خودم را جزء سیگاری های حرفه ای نمی دانستم.

وبلاگ پدیده جدید و جالبی بود که خیلی ها راجع به آن حرف می زدند ولی نظر من را جلب نکرد. شاید چون فکر می کردم که برای وبلاگ نوشتن باید حرفه ای سیگار کشید یا یک همچین چیزی. چند سالی گذشت تا خودم شروع کردم به نوشتن یک وبلاگ که خیلی زود بعد از نوشتن چند تا مطلب به گشادی دچار شد(شدم) و متوقف.

من از وقتی پدیده وبلاگ را جدی گرفتم که شروع به استفاده از Google Reader کردم.
استفاده از این سرویس برای من مثل خریدن اولین بسته سیگارم بود. بسته ای که سیگار می خری خیلی فرق می کند. حالا دیگر یکی از کارهای روزانه ات می شود سیگار کشیدن. بسته را توی جیبت حس می کنی. همیشه تو را همراهی می کند. دوست خوبی است. مثل کتاب که بچه بودیم می گفتند بهترین دوست آدم است. دانشگاه که بروی بهترین دوستت می شود سیگار البته به شرط اینکه بسته ای بخری. با google reader حالا دیگه شروع کرده بودم  به روزی چند تا مطلب خوندن. بعد مجبور شدم برای مطالب جدیدتر و جالبتر وبلاگهای جدید پیدا کنم که از خالی شدن این بسته سیگار که حالا روز به روز بیشتر بهش وابسته می شدم جلوگیری کنم. درست مثل همان بسته سیگاری که در سالهای آخر دانشگاه بعضی وقتها روزی دوبار جایگزین می شد.

البته پیدا کردن یک وبلاگ که چنگی به دل بزند کار چندان ساده ای هم نیست. یک راهش اینست که لیست وبلاگهای برتر را که مؤسسات مختلف منتشر می کنند نگاه کنی. اشکال این روش اینست که بیشتر اینها آمریکایی هستند و وبلاگهای توی لیستشان به شدت آمریکایی است. مطالبی پیرامون چرندیات اوباما درباره رشد اقتصادی آمریکا یا جنگ با تروریسم در خاور میانه. تعداد زیادی هم وبلاگ برتر در زمینه آخرین روشهای تویت (tweet) کردن و جدیدترین روشهای پیدا کردن رستورانهای نیویورک وجود دارد که در مؤدبانه ترین حالت می گویم خیلی آمریکایی است.

پیدا کردن یک وبلاگ خوب واقعا کار سختی است. باید آنرا بو کشید. معمولا نویسنده اش مشهور نیست یا اگر هم باشد خیلی مشهور نیست. وبلاگهای خوب معمولا اتفاقی پیدا می شوند. هیچ قاعده خاصی وجود ندارد. شانس بیاری که توی یک مطلب خوب نویسنده به یک وبلاگ خوب دیگر اشاره کرده باشد یا وسط یک جستجوی نامربوط گوگل اشتباهی کند و لینک یک وبلاگ خوب را نشان دهد. وبلاگهای خوب معمولا اینجوری پیدا می شوند.

نگاهی به ابر برچسب وبلاگ یک ایده ای به آدم می دهد که وبلاگ کلا چه حال و هوایی دارد. بعد هم تاریخ اولین و آخرین پست. فرکانس ارسال مطالب، حجم لینکها و تبلیغات مربوط و نامربوط دور و بر وبلاگ، میزان مطالب سرگرم کننده مثل ویدئو چپانده شده وسط مطلبها و البته خواندن چند مطلب از کارهایی است که من برای انتخاب یک وبلاگ انجام می دهم.

در هر صورت وبلاگ و سیگار تشابهات زیادی دارند که من به مهمترین آنها در زیر اشاره می کنم:
  • در بعضی از وبلاگها عضو می شوم ولی از بعضی فقط چند تا مطلب می خونم مثل زمانهایی که نخی سیگار می خریدم.
  • وسط بعضی از مطالب با محتوای سرگرم کننده مثل ویدئو و عکس و اینجور چیزها پر شده درست مثل سیگار که خالی می کنی و با چیزهای سرگرم کننده تر دوباره پر می کنی.
  • بعضی مطالب را تا آخر می خونم، خیلی ها رو هم وسطش ول می کنم. خیلی طول کشید که در سیگار کشیدن این عادت را پیدا کنم.
  • در هر زمان مشخص به یکی دو وبلاگ علاقه بیشتری نشان می دهم درست مثل مارک سیگار که هر چند وقتی عوض می کردم.
  • بعضی از مطالب یا وبلاگها کاربرد موردی دارند مثلا برای ایده گرفتن درباره طراحی داخلی دفتر کار. مثل بعضی سیگارها که کاربرد موردی دارند. مثل سیگار برگ تو مهمونی یا سیگار فلان برای کافی شاپ.
  • وبلاگ هم مثل سیگار اعتیاد آور نیست.

No comments:

Post a Comment