Monday, May 30, 2011

سنگ تراش آدم کش

بهانه تراشی هنری است که آدمها معمولا در سنین پایین یاد می گیرند و در آن خیلی زود به درجه استادی می رسند. سیستم آموزشی هم در پرورش این هنر انصافا سنگ تمام می گذارد، البته بدون اختصاص هیچ معلمی و کلاسی به این نام. مثلا به جای انجام تکالیف مدرسه یاد می گیری که همانقدر وقت یا بیشتر صرف بهانه تراشی برای انجام ندادنش بکنی. بهانه تراشی مثل تراشیدن هر چیز دیگر مراحل مختلفی دارد که متاسفانه در فرهنگ عام فقط مرحله آخر آن یعنی ارائه بهانه به دریافت کننده بهانه که ما در اینجا  بهانه پذیر می نامیمش ، از این عبارت استنباط می شود. درست مثل اینکه سنگ (در این نوشته تشبیه بیشتر به سنگ قبر است) یا نصب آنرا با سنگ تراشی یکسان فرض کنیم.



بهانه تراشی با اندیشیدن به دلایل شکست یک کار(یا عدم آغاز آن) شروع می شود. بنابراین بهانه هم طبق این تعریف دلیل یا دلایل شکست کار (یا عدم آغاز آن)است که بهانه تراش با صرف فکر و خلاقیت در ذهن خود ساخته و پرداخته می کند و نهایتا آنرا به بهانه پذیر ارائه می دهد.

و اما یک بهانه خوب چه خصوصیاتی باید داشته باشد؟

اول-همانطور که اولین قدم برای تراشیدن یک سنگ قبر خوب انتخاب سنگ مناسب است، اولین قدم برای تراشیدن یک بهانه خوب هم انتخاب بستر مناسب برای تراشیدن بهانه و نهایتا توجیه دلیل شکست است. مثلا اگر می خواهید در جاده شمال سبقت غیر مجاز بگیرید، عجله برای رسیدن به مراسم دفن و کفن یکی از بستگان نزدیک که در تصادف جاده ای کشته شده بستر خیلی مناسبی برای تراشیدن بهانه نیست مگر اینکه بر روی عبارت "تصادف جاده ای" به خوبی تاکید کنید.

دوم-سنگ تراش بعد از اینکه هر سنگی را که می تراشد، در سر جایش نصب می کند و می رود سراغ سنگ بعدی. سنگ از نو و تراشیدن آن هم از نو. ولی بهانه تراش خوب هر بهانه ای را که می تراشد به مجموعه بهانه های قبلیش اضافه می کند. مثل پایگاه داده ها یا پایگاه دانش. یک سنگ تراش خوب یک پایگاه بهانه دارد. یک بهانه خوب هم خیلی وقتها بهانه ای از این مجموعه است که دوباره تراشیده شده است.

سوم-در یک بهانه خوب تراشیده شده حتما یک یا چند مقصر خارجی قابل توجیه و دفاع وجود دارد. درست مثل سنگ قبر که وقتی به آن نگاه می کنی عامل مرگ مرده را هر چیزی تصور می کنی به جز سنگ تراش. تا حالا کسی را دیده اید که فکر کند مردن کسی تقصیر سنگ تراشی است که بعدا قرار است سنگ قبرش را بتراشد و نصب کند. یک بهانه تراش خوب هم بهانه اش را به این شکل تحویل بهانه پذیر می دهد. ( اگر این موضوع به نظرتان بی معنی است یا پیچیده به نظر می رسد، شما با یک بهانه تراش خوب فاصله زیادی دارید. بیشتر باید کار کنید.)

چهارم-یک سنگ خوب معرف مرده ای است که زیر آن مشغول خواب ابدی است نه معرف سنگ تراشش. یک سنگ خوب را که ببینی باید حدس بزنی که زیر آن یک جوان خوابیده است یا یک پیر. باید بتوانی حدس بزنی که مرده مرد است یا زن. هنرمند است یا بازاری. دکتر است یا مهندس و الخ. یک بهانه خوب هم باید حال و هوای بهانه پذیر را داشته باشد. بهانه تراشهای غیر حرفه ای مطابق سلیقه خودشان بهانه می تراشند و همین کار را خراب می کند. بهانه ای که برای پلیس جاده های شمال می تراشی اساسا با بهانه ای که برای استاد دانشگاه می تراشی باید فرق کند.  

پنجم-سنگ قبر نجات مرده را حتی اگر بعدا معلوم شود که نمرده است، غیر ممکن می کند. اگر تا حالا به یک قبر به دقت نگاه کرده باشید می دانید منظور من چیست. یک بهانه خوب هم شکست پروژه یا هر چیزی را نهایی و قطعی جلوه می  دهد. مثلا من یک بار بعد از شش ماه کار بر روی یک نرم افزار که قرار بود بنویسم به رئیسم که می خواست از روند پیشرفت کار مطلع شود گفتم: "پروژه شکست خورد." اگر می گفتم که نرم افزار قعثصضنمقرذزسئار با فونتهای فارسی بینمسبهخصثقعخف  پایگاه داده قعثهخصذردزط432 مشکل دارد شاید قضیه خیلی فرق می کرد و من الان این خزعبلات را برای شما نمی نوشتم. من از اول می دانستم که پروژه شکست می خورد. نه که آدم منفی نگر یا تنبلی چیزی بودم. فقط می دانستم که پروژه شکست می خورد و همین را هم به رئیسم گفتم. چهل و پنج ثانیه به من نگاه کرد و بعد هیچ چیز نگفت. چند هفته بعد من بدون دریافت هیچ دلیلی از آن کار اخراج شدم.

ششم- برخلاف سنگ قبر که هرچقدر هم که خوب تراشیده شده باشد، معمولا جلب توجه نمی کند، یک بهانه خوش تراش قادر است توجه بهانه پذیر را از کار شکست خورده به بهانه تراش منحرف کند. در این حالت بهانه پذیر به جای تاسف به حال خراب شدن کارش یا تلف شدن وقت خودش، بیشتر با بهانه تراش همدردی می کند و دلش برای او می سوزد. حتی ممکن است چند قطره اشک هم برای او بریزد.

آخر- سنگ قبر خوب مثل یک پلاک است. آدرسی است برای مرده ای که می خواهی در قبرستان به سراغش بروی و گلی بر روی سنگش بگذاری یا فاتحه ای برایش بخوانی. بهانه خوش تراش هم همیشه یاد و خاطره شکستها و گند زدنهای گذشته را زنده نگه می دارد. مثل پیرمردی که برای دوستانش تعریف می کند که اگر زنش موافقت می کرد چهل سال پیش فلان زمین را خریده بود و الان میلیاردر بود.

پیرمرد بهانه تراش چندی بعد می میرد. بهانه هایش را با خودش به گور می برد. سنگ زیبایی بر روی قبرش نصب می شود. تنها اثری که از او و بهانه هایش به جا می ماند همین سنگ است. 


No comments:

Post a Comment